افسانه خاموشی
چه خوش افسانه می گویی به افسون های خاموشی
مرا از یاد خود بستان بدین خواب فراموشی
که من خود غرقه خواهم شد درین دریای مدهوشی
به مستی ، بی خمارست این می نوشین اگر نوشی
چو زلفت گر مرا بودی مجال حرف درگوشی
بیا تا گم کنم خود را به خلوت های خاموشی
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۱ ساعت 15:30 توسط محرم قربانی زرنقی
|