بودم آن شب مست رویاهای او
بودم آن شب مست رویاهای او چون گشودم دیده، در بر دیدمش
از نشاط باده یا افسون عشق از همه شب دلــربا تر دیدمش
همچو گل شاداب و شیرین بوی و مست پای تا سر ، پای تا ســر دیدمش
گر چه اورا دیده بودم بارها لیک آن شب ،چیز دیگــر دیدمش
همچو موج سبزه در دست نسیم هر چه دردم نا مکرر دیدمش
+ نوشته شده در شنبه هفتم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 15:19 توسط محرم قربانی زرنقی
|