جدایی
جداييهتاريکهاست ونحس
سهمهخود را از آنهميپذيرم
توهچرا گريههميکني؟
دستمهرا در دستهخود بگير
و بگو کههدر يادمهخواهي بود
قولهبدههسريهبههخوابهايم بزني

منهوهتو چون دوهکوههدور از هم
جداهاز هم
نه توانهحرکتي
نه اميدهديداري
آرزويمهاماهاين است
که عشق خودهرا
با ستارههايهنيمههايهشب
به سويمهبفرستي . . .
+ نوشته شده در دوشنبه نهم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 14:39 توسط محرم قربانی زرنقی
|