لب من از ترانه میسوزد

سینه ام عاشقانه میسوزد

پوستم میشکافد از هیجان

پیکرم از جوانه میسوزد

هر زمان موج میزنم در خویش

 دل گمراه من چه خواهد کرد

با نسیمی که از آن

می ترواد بوی عشق کبوتر وحشی

نفس عطر های سرگردان

دل گمراه من چه خواهد کرد

با بهاری که میرسد از راه

با نیازی که رنگ میگیرد

در تن شاخه های خشک و سیاه