سلام

حال همه ما خوب است

ملالی نیست جز گمشدن گاه به گاه خیالی دور

که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند

با این همه عمری اگر باقی بود

طوری از کنار زندگی میگذرم

که نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد و

نه این دل نا ماندگار بی درمان

تا یادم نرفته است بنویسم

حوالی خواب های ما سال پر بارانی بود

میدانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه ی باز نیامدن است

اما تو لااقل

حتی هر وهله گاهی هر از گاهی

ببین انعکاس تبسم رویا شبیه شمایل شقایق نیست؟

راستی خبرت بدم

خواب دیدم خانه ای خریدم

بی پرده ، بی پنجره

بی در ، بی دیوار

هی! بخند

بی پرده بگویمت

چیزی نمانده است

من چهل ساله خواهم شد

فردا را به فال نیک خواهم گرفت

دارد همین لحظه یک فوج کبوتر سفید از فراز کوچه ما میگذرد

باد بوی نام های کسان من می دهد

یادت می آید رفته بودی خبر از آرامش آسمان بیاوری

نریرا جان

نامه ام باید کوتاه باشد

ساده باشد

بی حرفی از ابهام و آینه

از نو برایت مینویسم

حال همه ما خوب است

اما تو باور مکن!!!

...........