شعری بسیار زیبا از (احمد شاملو)
مرا
تو
بی سببی
نیستی
به راستی
صلت كدام قصیده ای
ای غزل؟
ستاره باران جواب كدام سلامی
به آفتاب
از دریچه ی تاریك؟
كلام از نگاه تو شكل می بندد
خوشا نظر بازیا كه تو آغاز می كنی!
پس پشت مردمكانت
فریاد كدام زندانی است، كه آزادی را
به لبان برآماسیده ی گل سرخی پرتاب می كند؟
ورنه،
این ستاره بازی
حاشا
چیزی بدهكار آفتاب نیست
نگاه از صدای تو ایمن می شود.
چه مؤمنانه نام مرا آواز می كنی!
و دلت
كبوتر آتشی ست،
در خون تپیده
به بام تلخ.
با این همه
چه بالا
چه بلند
پرواز می كنی!
+ نوشته شده در یکشنبه نهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 15:35 توسط محرم قربانی زرنقی
|