سارا!هنوز این رودها آوای دردند

 

 شب های ایلت همچنان خاموش وسردند

 

 "آی چیخمادی "امشب همه چشم انتظارند

 

حتما دوباره ماه را در بند کردند

 

 شبناله های تلخ خان چوپان ایل است

 

 این ابر ها که مثل یک دریای دردند

 

 خاتون !بگو این رودهای خشمگین را

 

 قدری به سمت ایل زخمی باز گردند

 

 در حسرت چون تو عروسی آسمان ها

 

 اینگونه حیران روز و شب را می نوردند

 

 اندوه تو سنگین ترین داغ جهان است

 

 سارا! هنوز آیینه ها مبهوت گردند