شعر زیبای آمده ام بلکه نگاهم کنی از (محمد علی بهمنی )
با
همه بی سر و سامانیام
باز به دنبال پریشانیام
طاقت فرسودگیام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنیام
آمدهام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه توفانیام
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمدهام تا تو بسوزانیام
آمدهام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانیام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا که بگیری و بمیرانیام
خوبترین حادثه میدانمت
خوبترین حادثه میدانیام؟
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانیام
حرف بزن حرف بزن سالهاست
تشنه یک صحبت طولانیام
ها به کجا میکشیم خوب من؟
ها نکشانی به پشیمانیم
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و پنجم دی ۱۳۹۱ ساعت 19:7 توسط محرم قربانی زرنقی
|