عمر من آئینه بود در قلب سنگ

در لبانش بوسه می سائید بجنگ

تا تن غافل زخواب بیدار شد

چرخ کج رفتار بردش بیدرنگ

************************

مجنون تو ام گریه جانسوز نکنم

شبها بخیال تو اگر روز نکنم

این فتنه که از لبان تو می بارد

بر گو چه کنم که لب بد آموز نکنم